ذرّه ای هستم
ذرّه ای هستم و در کوی تو ام جای خوش است...
 
 

تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیا

هوایی شده بره پابوس امام رضا

اما هی فکر میکنه اونجا جای کفتراست

آخه من کجا برم یه کلاغ که رو سیاست

من که توی سیاهیا از همه رو سیاترم

میون اون کبوترا با چه رویی بپرم

تو همین فکرا بودش کلاغ عاشقمون

یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون

که یهو صدایی گفت که نترس و راهی شو

به سیاهی فکر نکن تو یه زائری برو

من که توی سیاهیا از همه روسیاترم

میون اون کبوترا با چه رویی بپرم


ارسال شده در تاریخ : شنبه 24 شهريور 1393برچسب:کلاغ,رو سیاه,کلاغ رو سیاه,شعر,ترانه, :: 12:54 :: توسط : ذرّه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

درباره وبلاگ
... .... سلام قولا من ربّ الرّحیم .... ... این صفحه ، مجالی شد برای نمایاندن آنچه که در گلویم مانده و راه را بر نفس گرفته امید آنکه مایه آرامش باشم و نه رنجش
آخرین مطالب
نويسندگان

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 133
بازدید ماه : 280
بازدید کل : 36233
تعداد مطالب : 94
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1


Alternative content