منم که توبه شکستم ز بعد عهد نگار
کجا روم به که روی آورم به جز دلدار
حریف عشق نبودم که پنجه اندازم
منم که سخت شکستم میان این پیکار
به فکر یار نبودم زمان خواب و خورم
کنون که لحظه جوع است گشته ام بیدار
دو دست بسته من بسته شد به دامانت
دو چشم خسته خود دوختم بر این دربار
فَنَیتُ سکرَ شبابی بِغَفلةٍ عنها
و لَیتَ أسمَعُ صوتَ الدّلیل بالإنذار
ذرّه
پنجم شهریور 1389