آه که چقدر تشنه ام
تشنه دیدارت ای علی
دل من که نه! دل جهانی برای تو تنگ است
آن قدر تنگ که دیگر جایی برای غیر نیست
کام مان تلخ است با وجود شکّر میلاد تو
همه گم شده ایم
در تاریکی ابر های تیره و تار
که نه بارانی از دلشان برون می آید و نه لطافتی دارند به بوی بهار
سیاهی شان به قدری ست که غلط نکنم میخواهند بشارت عذاب دهند
اما این میان هنوز بارقه امیدی هست
ای علی
قسم می دهم تو را
خود برای آمدن فرزندت دعا کن
که برای همچو منی نه زبان دعا مانده و نه امید اجابت

ادامه مطلب...